Tuesday, March 28, 2006
Lemonic Desktop Backgrounds
Saturday, March 04, 2006
فرشته نازنین
قبل از خواندن اين مطلب حتما آهنگ مربوطه را دانلود فرماييد و اين مطلب را در حين گوش دادن به اين آهنگ مطالعه فرماييد
دانلود آهنگ
فرشته
كودكی كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: می گويند فردا تو مرا به زمين می فرستی
اما من به اين كوچكی و بدون هيچ كمكی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: ازميان تعداد زيادی از فرشتگان من يكی را برای تودر نظر گرفته ام او از تو نگهداری خواهد كرد.كودك ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم كه مردم چه می گويند وقتی زبان آن ها را نمی دانم ؟ خداوند او را نوازش كرد وگفت: فرشته تو زيباترين وشيرين ترين واژه هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد وبا دقت و صبوری به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی.كودك سرش را برگرداند و پرسيد شنيده ام درزمين انسان های بدی زندگی می كنند چه كسی از من مراقبت خواهد كرد؟ خداوند پاسخ داد: فرشته ات از تو محافظت می كند حتی اگر به قيمت جانش تمام شود. كودك با نگرانی ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمی توانم تو را ببينم ناراحت خواهم بود. در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمين شنيده می شد. كودك می دانست كه بايد به زودی سفرش را آغار كند. او به آرامی سوالی ديگر از خدا پرسيد: خدايا اگر من بايد همين الان بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگو.
خداوند او را نوازش كرد وگفت نام فرشته ات اهميتی ندارد براحتی می توانی او را مادر صدا كنی.
تقديم به تمام مادران حال و آينده
دانلود آهنگ
فرشته
كودكی كه آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد: می گويند فردا تو مرا به زمين می فرستی
اما من به اين كوچكی و بدون هيچ كمكی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: ازميان تعداد زيادی از فرشتگان من يكی را برای تودر نظر گرفته ام او از تو نگهداری خواهد كرد.كودك ادامه داد : من چطور می توانم بفهمم كه مردم چه می گويند وقتی زبان آن ها را نمی دانم ؟ خداوند او را نوازش كرد وگفت: فرشته تو زيباترين وشيرين ترين واژه هایی را كه ممكن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد كرد وبا دقت و صبوری به تو ياد خواهد داد كه چگونه صحبت كنی.كودك سرش را برگرداند و پرسيد شنيده ام درزمين انسان های بدی زندگی می كنند چه كسی از من مراقبت خواهد كرد؟ خداوند پاسخ داد: فرشته ات از تو محافظت می كند حتی اگر به قيمت جانش تمام شود. كودك با نگرانی ادامه داد: اما من هميشه به اين دليل كه ديگر نمی توانم تو را ببينم ناراحت خواهم بود. در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمين شنيده می شد. كودك می دانست كه بايد به زودی سفرش را آغار كند. او به آرامی سوالی ديگر از خدا پرسيد: خدايا اگر من بايد همين الان بروم لطفا نام فرشته ام را به من بگو.
خداوند او را نوازش كرد وگفت نام فرشته ات اهميتی ندارد براحتی می توانی او را مادر صدا كنی.
تقديم به تمام مادران حال و آينده
لطفا به منظور حمایت از این وبلاگ از سایت زبر دیدن فرمایید
